Friday, May 2, 2008

و از امروز، که عاشقترینم ولی

وقت عاشقی کم است
صفحات گذشته دفترم رو میبینی؟

 و من که هنوز مینویسم
حتی اگر رویاهای کنار گذاشته باشند 

دیگر به محکمی آن روزها نیستم ولی
می خواهم باز هم بپریم
دستهایت را دوباره میگیرم
شعرهایت را دوباره بخوان
آهنگهایت را گوش کن
دلهره هایت را داشته باش، فقط
...نگذاریم که این روزمرگی، ما را هم با خود ببرد

بهترینِ دوستهایی
همراهترینِ همروان
...دوباره می پریم