Thursday, June 16, 2011

داشتم یه برنامه از شاپی خرسندی نگاه میکردم، یه جاش داشت مسخره میکرد که ما عیدا به همدیگه لباس و اینا هدیه میدیم، اولش نفهمیدم چیش مسخره س، یکهو مثل پتک خورد تو سرم که راست میگه دیگه مسخره س که ما تولدا، عیدا، سالگردا، مناسبتا ... واسه همه چی به هم ما یحتاجمون رو هدیه میدیم. حتی با دوست پسرم هم اینجوری بودیم که ولنتاین به هم وسایلی که میدونستیم اون یکی میخواد رو میدادیم، حتی بیشتر وقتا با همدیگه میرفتیم خرید و فقط هر کی پول کادوی اون یکی رو میداد. بچه بودیم اینجوری نبود، به هر زوری که بود برامون اسباب بازیای قشنگ میخریدن ولی بازم خیلی کادوها فقط مایحتاج زندگیمون بود

نفهمیدم دقیقا از کی شد که این مسئله اینقدر رسمی جا افتاد که کادو همون ما یحتاج هست، یه بار تو دانشگاه یکی ازم پرسید این شلوارت چه خوبه، گفتم کادوی ولنتاینم بوده، گفت تو چی دادی گفتم من کفش، گفت چه خوب که ازین چیزا به هم میدین که به درد بخوره، من منظور رو نفهمیدم، کلی هم ذوق کردم، فکر میکردم کادو اینه دیگه. بعد خودمون اولا که حقوق میگرفتیم و پولمون میرسید چند بار به هم کادو خارج از نیاز دادیم بدون اینکه حتی حواسمون باشه که اینا با قبلیا فرق داره، خیلی چسبید. بعد از یه مدت الان امسال خودم رو کشتم پول جمع کردم که یه کادوی خوب برای این عشقم بگیرم، با اینکه میدونست کادوش چیه، با اینکه خودش انتخاب کرد من فکر کردم الکی جلو دوستاش اونجوری خوشحالی میکنه، الان که شیش ماه از تولدش گذشته هنوزم با یه ذوقی از کادوش حرف میزنه، زنگ زده بیمه اش کرده، کل روزش ساخته س اگه فقط بیست دقیقه باهاش بازی کنه. خلاصه که انگار تازه مزه ی کادو گرفتن رو چشیده 

الان دیگه تصمیم گرفتم اگه پولمون رسید مایحتاجمون رو بخریم، اگه نه وای‌نسیم تا عید شه و به زور فلان لباس یا کفش رو به عنوان عیدی بریم با هم بخریم، حتی اگه که یه چیز خیلی کوچیک و ارزون باشه، دیگه میخوام کادو بگیرم

No comments: