اوليش اين بود كه تو ماشين بوديم پنجره باز بود گف احساس پيرى دارم، داد زدم گفتم احساس كيرى؟
دوميش اين بود كه تو تخت بوديم قبل خواب گفتم خيلى درس دارم، گف از چى ترس دارى عزيزم
سوميشو گفتم وقتى اتفاق بيفته اينو پست ميكنم، ديشب اتفاق افتاد، گفتم يادت باشه سوميش بود، الان هر چى فك ميكنم يادم نيس، پير شديم رف
No comments:
Post a Comment